نظریه های بدن آگاهی
در مقاله بدن آگاهی بخش چهارم به بررسی دو نظریه در رابطه با بدن آگاهی میپردازیم. یکی از این نظریهها نظریهی رهیافت بازنمودگرایانه ودیگری رهیافت حسی- حرکتی میباشد. نظریههای بازنمودگرایانه عمدتا ریشه در فلسفهی تحلیلی دارد اما رهیافت حسی-حرکتی ریشه در سنت پدیدار شناختی دارد.
بدن آگاهی بخش چهارم: رهیافت بازنمود گرایانه
تا قرن نوزدهم بدن آگاهی معمولا به صورت مجموعهای از احساسات بدنی درونی فهمیده میشد. طرفداران رهیافت بازنمودگرایانه ادعا میکنند که برای تبیین بدن آگاهی باید به بازنمودهای ذهنی بدن استناد کرد. براساس تعریفی حداقلی از مفهوم بازنمود، بازنمودهای بدن، ساختاری درونی است که کارش دنبال کردن حالت بدن و رمزگذاری آن است.
همانطور که درمقاله بدن آگاهی بخش سوم وعده داده شد، ساختاری که ممکن است بدن را به نادرستی بازنمایی کند و از بدن گسسته شود. همچنین شمار زیادی از طرفداران این نظریه بیان کردهاند که بیش از یک بازنمود بدن وجود دارد و این امر به دستهبندیهای متعدد در خصوص بازنمودهای بدن میانجامد.
رهیافت حسی- حرکتی
جامع ترین بررسی پدیدار شناسی بدن آگاهی در رهیافت حسی- حرکتی را، میتوان در پدیدار شناسی ادراک مرلو پونتی یافت. میتوان دیدگاه حسی-حرکتی را در قالب سه ادعای مرتبط بیان کرد:
- بدن شیئی نیست که بتوان آن را بازنمایی کرد
- وجود بدن، وجود بدن در جهان است
- بدنی که ما تجربه میکنیم بدن در حال عمل است
مرلو پونتی با قرار دادن عمل در هستهی بدن آگاهی، سنت دیرینهی پدیدار شناسانهی بدن آگاهی و همینطور نظریه های حسی-حرکتی در رابطه با بدن آگاهی را به جریان انداخت و بیان کرد بدن صرفا شیئی در میان اشیا بیرون نیست.
در صورتی که هر یک از این دو رهیافت پذیرفته شود نوع بدن آگاهی انسانی متفاوت میگردد و بسته به پذیرفتن هر یک از این نظریات نتایج متفاوتی به دست میآید.
در بخش بعد در رابطه با مکان مندی بدن آگاهی پرداخته میشود. منبع کتاب بدن آگاهی نوشته فلانی
در این مقاله قصد داشتیم تا شما را با راه های مسولیت پذیری در کودکان آشنا کنیم. اگر علاقمند هستید تا در زمینه سلامت و بهداشت و روانشناسی اطلاعات بیشتری کسب کنید سایت بدانید را دنبال کنید.
یک نظر